ازدواج مجدد مادر
سوال کاربر
کاربری از طریق سیستم مشاوره آنلاین رایگان در مورد ازدواج مجدد مادرشون سوال کردند.
ایشون در پیامشون گفتن:
مادرم بعد از فوت پدرم قصد ازدواج داره.
درسته که هنوز جوونه و سنی نداره اما من خیلی دوستش دارم و دوست ندارم با کس دیگه باشه.
دوست ندارم مرد دیگه ای رو کنار مادرم ببینم.
دوس دارم همه محبت مادرم برای من باشه.
راستش غیرتی هم میشم که کسی رو جای پدر خودم ببینم.
نمیخوام ازدواج مجدد مادرم رو ببینم.
باید چکار کنم؟
پاسخ تیم پاسخگوئی
در جواب این کاربر، توضیحاتی ارائه شد که خلاصه آن عبارت بود از:
قبل از هر چیز بابت اینکه پدرتون رو از دست دادید متاسفیم و امیدواریم روح ایشون قرین رحمت الهی باشه.
حس طبیعی
حس شما کاملا طبیعیه و اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. خصوصا اگر مذکر باشید، اینکه مادرتون بخواد ازدواج مجدد داشته باشه قطعا براتون خیلی سخت و سنگینه.
اگر کسی بهتون گفت این حستون غیر طبیعیه بدونید که حرف کاملا اشتباهی زده.
اما .... اما همونقدر که این حس شما طبیعیه، می بایست ازدواج مجدد مادرتون طبیعی باشه هر چند که عملا در عرف اینطوری نیست.
متاسفانه در بین مردم عده زیادی حس شما رو طبیعی میدونن و عده کمی حق ازدواج مجدد مادرتون، و درصد کمی هستن که به این نکته توجه داشته باشن که در عین تضاد این دو حس، هر دو طبیعی و درست و قابل احترامه.
خیلی طبیعیه که فرزند دوست نداشته باشه مادرش رو با یک غریبه تقسیم کنه و حس کنه ممکنه محبت مادری رو از دست میده.
یا کاملا طبیعیه که دوست نداشته باشه کسی جایگزین پدرش بشه یا مثلا پدرش فراموش بشه.
یا ممکنه در حالاتی واقعا فرزند نگران مادرش باشه که نکنه یک ازدواج نادرست زندگی مادرش رو خراب کنه.
از طرف دیگم هر انسانی از جمله مادر شما این نیاز و حق رو داره که یک شریک زندگی داشته باشه.
پس در واقع در اینجا یک حالت دوگانه ای ایجاد میشه که باید با توجه به نکات زیر این دو گانگی را رفع کرد.
نکاتی در مورد ازدواج مجدد مادر و نگاه درست به آن
- هر قدر هم یک فرزند، آدم خوب و قدرشناسی باشه و هوای مادرش رو داشته باشه و بهش محبت کنه، بازم شریک زندگی مادرش نیست و دیر یا زود ازدواج می کنه و درگیر مسائل زندگی خودش و فرزندانش می شه و اصولا نه فرصت اینو داره که وقت زیادی برای مادرش بذاره و نه اگر بتونه هم درسته که وقتی که متعلق به همسر و فرزندان آیندش هست رو کاملا صرف مادرش کنه.بعنوان یک فرزند خوب می تونه هر روز به مادرش زنگ بزنه و مثلا هفته ای دو بار یا نهایتا سه بار چند ساعتی رو با اون بگذرونه. برای سایر مواقع که مادرش تنهاست چه فکری داره؟
- هر چقدر یک فرزند با مادرش صمیمی بشه و حتی اگر 24 ساعته هم باهاش باشه، هیچوقت جایگاه یک مرد بعنوان همسر رو نمیتونه براش داشته باشه و هیچوقت نمیتونه اون حس و رابطه رو برای مادرش فراهم کنه.
- اکثر زن هایی که همسرشون رو از دست میدن نیاز به ساپورت مالی دارن که طبیعتا حتی اگر فرزندان امکان مالی اینکارو داشته باشن بازم برای مادرشون خوشایند تره که این ساپورت مالی از طرف شریک زندگیش باشه تا حس سربار زندگی بچه ها رو نداشته باشه.
- در برخی خانواده ها ممکنه مساله ارث مورد اختلاف باشه یا مثلا بعضی از بچه ها به ارث پدریشون نیاز داشته باشن و بنوعی مادر مانع از تقسیم ارث بشه. حتی اگر این بچه ها به روی مادرشون نیارن و هیچ اهمیتی به بحث ارث ندن ولی بازم این یک فشار روی مادر هست حالا چه برسه اینکه بعضی بچه ها بخوان حرفی بزن یا خواسته ای مطرح کنند.
- متاسفانه جو جامعه در مورد زنی که شوهرش رو از دست داده برای هممون مشخصه و میدونیم چه چالش هایی پیش روی چنین زن هایی هست. اگر فرزندان نگاه منطقی ای به این مساله داشته باشن متوجه میشن بنفع خودشون و مادرشون هست که ازدواج کنه تا از نگاه و مزاحمت مردهای دیگه در امان باشه.
- اگر فرزندی به مادرش واقعا علاقه منده باید مصلحت مادرش رو بخواد و به منافع آنی خودش فکر نکنه. یک مادری که تو زندگیش پشتیبان داره، شریک زندگی داره و از لحاظ عاطفی و جنسی تامینه خیلی سلامت جسمی و روحی بهتری داره و این هم بنفع خودش هست هم بنفع فرزندانش.
- زن ها همیشه شانس ازدواج مجدد رو ندارن و تا یه سنی این مساله ممکنه. حتی اگر مادری در سنین میانسالی نیازی به همسر نداشته باشه و از همه لحاظ تامین بشه، در سنین پیری شدیدا نیازمند یک نفر هست و اون زمان دیگه وقت مناسبی برای ازدواج نیست و همه مسئولیت مادر بر عهده فرزندان هست که ممکنه نتونن اونجوری که باید و شاید برای مادرشون وقت بذارن و در نهایت همه اون حس های مثبت و خدماتی متقابلی که سال ها مادر و فرزند بهم داشتن، در پایان عمر مادر، جاش رو به اختلاف و ناراحتی و دل شکستگی بده.
- هر سنی اقتضائات و تفریحات خودش رو داره. خیلی از تفریحاتی که فرزندان دارن مطابق شرایط والدینشون نیست. مثلا ممکنه فرزندی بخواد به مادرش محبت کنه و اونو ببره سینما و شهربازی و کافه و ... اما مادرش ترجیح بده بجای اینا با یک همپای خودش تو پارک محله قدم بزنه. هر قدرم یک فرزند خوب باشه بازم نمیتونه اقتضائات سنی و نسلی والدینش رو درک کنه و برای اینکار، یک همسن و سال خود مادر نیازه.
- اگر مادری علاقه مند به ازدواج باشه، و بهردلیل بخاطر فرزندانش ازدواج نکنه، این به معنی این نیست که حتما اتفاقات طبق خواست فرزندان پیش رفته. هیچکس دوست نداره این مدل فکرها رو در مورد مادرش داشته باشه اما باید پذیرفت که این امکان وجود داره که این زن مجبور بشه مخفیانه وارد رابطه بشه که در این حالت بسیاری از امتیازات یک ازدواج علنی رو نداره و عملا مادر از حمایت فرزندانش محروم میشه و نمیتونه یک رابطه لذت بخش رو هم تجربه کنه.
- همونطورکه ازدواج کردن فرزندان یک حقه، ازدواج مادر هم یک حقه. حالا این سوال که آیا محبت مادر بعد از ازدواج مجدد نسبت به فرزندانش کمتر میشه یا نه، معادل این سواله که آیا بعد از ازدواج فرزندان، محبتشون به مادرشون کم میشه یا نه؟
ما جوابی به این سوال نمیدیم و فقط میگیم این یک مقوله دو طرفه هست. همونطورکه فرزندان بخاطر مادرشون مجرد نمیمونن و نمیگن ازدواج نکنیم تا محبتمون به مادرمون کم نشه، حق ندارن بگن مادرشون ازدواج نکنه که محبتش به بچه ها کم نشه!
- ترس از حرف مردم و آبروریزی هم یک دلیل مخالف بعضی فرزندان هست. گاهی هم واقعا حق دارن و حرف هایی مردم میزنن. البته مردم در مورد همه چیز حرف میزنن و این نمینونه ملاک تصمیم گیری های ما باشه. اما باید اینو توجه داشت که مردم برای ازدواج مجدد حرف میزنن اما در مورد زن تنها بیشتر حرف میزنن. فقط فرقش اینه که برای ازدواج مجدد علنی حرف میزنن و برای زن تنها، یواشکی!
- ممکنه فرزندی واقعا حس کنه که شرط وفاداری مادرشون به پدرشون اینه که مادرشون ازدواج نکنه. شاید از نظر احساسی بشه به این فرزندان حق داد اما واقعیت اینه که اگر این اتفاق برعکس افتاده بود و پدرشون، مادرشون رو از دست داده بود، اون هم مجددا ازدواج می کرد و اون موقع فرزندان، پدرشون رو متهم به بی وفایی می کردن.
در واقع اگر احساسی نگاه نکنیم و منطقی باشیم، این یک رفتار طبیعیه که هر دو جنس انجام میدن حالا چه بی وفایی باشه چه نباشه.
البته همیشه استثنائاتی هست که بخاطر وفا یا هر چیز دیگه ای ازدواج نمیکنن.
- تنهایی به روان انسان آسییب میزنه و آدم مرتکب اعمالی میشه که اگر در زمان سلامتش بهش بگن از خجالت میمیره یا میگه محاله که من چنین کاری بکنم.
اگر شمای خواننده هم نمیشناسید، ما افرادی رو مصداقا میشناسیم که هر چند در جایگاه تحصیلی و شغلی خوبی هستن اما بدلیل عدم ازدواج مجدد، از نظر عاطفی و روحی دچار اختلال شدن و بنوعی به هرزگی شیک مبتلا شدند. یعنی بصورت خیلی با کلاس و با پرستیژ با دیگر مردان ارتباط دارن. مثلا به ظاهر شرکت در یک دوره پژوهشی باشه یا شب شعر یا پاکسازی طبیعت و ... اما در باطن ارتباط با مردهای مختلف و ارضای نیازها هست.
- اگر فرزندی واقعا به فکر مادرش هست، بهتره که قبل از اینکه اصلا مردی اقدام کنه، خودش به مادرش کمک و در این زمینه با مادرش صحبت کنه و مرد شایسته ای برای همسری مادرش پیدا کنه. اگر هدف مصلحت و سعادت و خوشبختی مادره، اینکار بهترین اقدامه اما اگر هدف خودخواهی فردیه، اونوقت نیازی به نظر مشاور نیست!
- گاهی حساسیت فرزندان روی یک شخص خاص هست. مثلا میگن عیبی نداره مادرمون ازدواج کنه ولی نه با فلانی. در چنین مواقعی باید فرزند با خودش منطقی صحبت کنه و ببینه واقعا دلیل مخالفتش با فرد، نا مناسب بودن اونه یا بخاطر احساسات فردی خودش اینو میگه. اگر واقعا چیزی در مورد اون مرد خاص میدونه میتونه به مادرش بگه و سعی کنه منصرفش کنه اما اینکه بصورت فردی از شخص بدش میاد یا یک شخص خاص بطور ویژه تر و شدیدتری غیرتیش میکنه، نمیتونه ملاک درستی برای مخالفت با ازدواج مادر باشه.
- اگر فرزندی خیر مادرش رو میخواد و مادرش خواستگار داره، میتونه به مادرش در انتخاب صحیح کمک کنه نه اینکه با ایجاد حاشیه برای مادر، اصل موضوع که معیارهای صحیح ازدواج هست رو کلا به حاشیه ببره و مادر فقط دنبال ازدواج با گزینه ای باشه که فرزندش حساسیت کمتری روش داشته باشه.
سخن پایانی
حرف آخر اینکه وقتی فرزندی پدرش رو از دست میده، در واقع زندگیش دچار یک ضایعه و نقصان شده و یکی از ترکش ها و تبعات این کمبود هم بحث تنهایی مادر هست.
یعنی باید نگاهش به این مساله، نگاه به یک مشکل باشه که باید حل بشه.
اینکه فرزند هر روز و هر ساعت سر مزار پدرش نیست بخاطر بی وفایی و بی معرفتی نیست بلکه این جبر زندگیه.
همین جبر و منطق زندگی میگه که ضایعه فوت پدر باعث میشه که مجبور باشید برای رفع مشکل تنهایی مادر، یک مرد جدید رو در زندگی ایشون بپذیرد حتی اگر با احساسات، غیرت، تعصب، فرهنگ، سنت، عرف، دیدگاه و ... شما همخونی نداشته باشه.
فقط کافیه بپذیرید و بذارید این اتفاق بیفته و البته خودتون هم کمک کنید که این ازدواج به بهترین شکل صورت بگیره.
مطمئن باشید بعد از یک مدت که این مرد جدید تو زندگیتون جا افتاد و باهاش آشنا شدید، بسیاری از فکرهایی که الان دارید از بین میره و کاملا این قضیه رو میپذیرید و میتونید حتی دوست همسر مادرتون باشید.
وقتی همه خوشحال باشن اینطوری روح پدرتون هم شادتره.
به امید سلامتی و خوشبختی و طول عمر برای همه ی پدر و مادرها.
نظرات مردم و کاربران در مورد ازدواج مجدد مادر
اول اینکه فقدان پدر عزیزتون را به شما تسلیت می گم؛ روحشان شاد.
به شما توصیه میکنم به یک مشاور مراجعه فرمایید و این قضیه را برای همیشه حل نمایید چرا که این مسئله نه تنها تو زندگی مادرتون تاثیر می گذاره بلکه تو زندگی آینده خودتون هم تاثیر گذار خواهد بود. هر انسانی حق داره برای آینده خودش تصمیم بگیره. این طبیعی است که شما ناراحت شوید ولی اگر همچنان این ناراحتی در شما باقی بماند آن وقت است که برای شما و خانواده شما مشکل خواهد بود. خوشبختی شما را آرزومندم.
انشاالله که برا هیچ کس پیش نیاد ولی آیا اون پدر و مادر تا وقتی زنده بودن و فرزندشان نیاز جنسی و غیره داشته؟
آیا به فکر ازدواج بچشون بودن یا نه؟
خیلی ها رو دیدم که بچه نیاز جدی به ازدواج داشته ولی ازدواج بچه خیلی طول کشیده تا رفته سر خونه زندگی خودش.
حالا الان چون پدر و مادر تنها شدن سریع بزن ازدواج کنن؟
باید اینقدر تنها بمونن و مثله جوون مجرد عذاب بکشن تا رستگار بشوند.