لیست کامل مطالب سایت
چت آنلاین

تحمل ناراحتی بعد از کات با دوست پسر

اکثر قریب به اتفاق دختر خانوم ها، ناراحتی دوری، جدائی، کات یا قطع رابطه با پسر مورد علاقشون رو تجربه میکنن.

غالب افرادی که وارد رابطه های دوستی، عاطفی و عاشقانه با جنس مخالف میشن، هیچ تصور درست و منطقی ای از هدف و انتهای رابطشون ندارن و از خودشون نمیپرس خب آخرش چی؟

متاسفانه باید بگیم که پایان اکثر روابط دوست دختر پسری، شکست هست که در بهترین حالت، دو طرف ماجرا مجبورن دوران تلخ و غمگین جدایی رو بگذرونند و در حالاتی پای روانپزشک، پلیس و دادگاه و خودکشی و ... هم وسط میاد!

یکی از سوالات عمده این دختران عاشق شکست خورده، اینه که "چطور میتونم غم کات کردن با دوست پسرم رو تحمل کنم؟"

در بین این مشاوره های شکست عشقی، یکی مورد جالبی بود که با رضایت صاحب سوال، این درخواست مشاوره و جوابش رو بصورت عمومی در این صفحه منتشر کردیم.

سوال کاربر

دختری 40 ساله هستم که حدود هفت ماه با پسری 28 ساله دوست بودم. چون از نظر چثه و قیافه بسیار جوانتر از سنم هستم این آقا با فرض اینکه من سنم کمه بهم نزدیک شد و دوست شدیم. من همون اول بهش گفتم که سنم اینه، گفت قصدم دوستیه پس مهم نیست. چند بار همون اوایل خاستم تمومش کنم، کلی خواهش و تمنا که دوستت دارم و از این حرفا، منم از بس تنها بودم تو این رابطه موندم.

رابطمون در حد چت و چند بار بیرون رفتن بود. قرار شده بود که هر کدوم اول ازدواج کردیم رابطه قطع بشه تا اینکه من انقدر بهش وابسته شدم که بهش پیشنهاد کردم ازدواج کنیم که با واکنش تندش مواجه شدم که گفت مردم بهمون میخندن، انگشت نما میشیم، و از این حرفا. بازم نذاشت دوستی رو تموم کنم. منم هم چون تنها بودم هم وابستش بودم تو رابطه موندم تا اینکه چند روز پیش گفت رفته خواستگاری و پسندیده. منم با خوبی و خوشی و محترمانه ازش خداحافظی کردم و تموم شد ولی این چند روز حالم خیلی بده، داغونم، نمیدونم چه کنم، لطفا راهنماییم کنین.

پاسخ تیم پاسخگوئی

خب شما از ابتدایی که وارد این رابطه شدید باید میدونستید که روزی قراره این اتفاق بیفته و الانم نمیتونید بگید مساله ای پیش اومده که فکرشو نمیکردید و آمادگیشو نداشتید و شوکه شدید!

توقع اینه که شما تو این سن دیگه تجربه اینجور روابط رو داشته باشید و بدونید که نهایتش چیه.

بهرحال مشکل شما به مرور زمان حل میشه و این اذیتی هم که الان دارید میشید چیز عجیبی نیست و انسان های زیادی تجربه اش کردن و شاید خود شما هم قبلا تو زندگی تجربش کردید.

بهتره که برای اینکه راحت تر فراموش کنید فعالیت های جدیدی رو شروع کنید تا ذهنتون درگیر اون مسائل بشه و کمتر به رابطه فکر کنید.

راه خاصی واقعا وجود نداره و فقط باید خودتون قوی و منطقی باشید تا بتونید این دوره که زیاد هم طولانی نیست رو سپری کنید.

فقط مراقب باشید که رفتاری نکنید که تلخی این مساله رو براتون بیشتر کنه و همینطور رفتاری نکنید که حس کنید ممکنه شرایط عوض شه و به امید برگشت ایشون باشید.

باید جوری باشید که حتی ایشون هم برگشت شما دیگه نپذیریدشون

نشینید هی آنالیز کنید که مشکل چیه. رابطتون هم اگر خوب بوده و تو این مدت لذت بردید اشتباه نبوده. اشتباه اینه که الان اون لذت رو تلخ کنید.

شما با یک نفر بودید که بهتون گفته بوده روزی میره. یه مدت کوتاهی با هم بودید و بهتون هم خوش گذشته. دیگه جای ناراحتی نداره. میتونید بازم دوستای جدید پیدا کنید. سخت نگیرید تا سخت نگذره.

اگر بخواهید بشینید و هی فکرکنید که چرا این اتفاق افتاد بدتره.

یا اگر این حرفها رو باهاش مطرح کنید، ممکنه حرفایی بزنه که خوشایندتون نیست و بیشتر اذیت شید. بهتره با کمترین اصطحکاک مساله رو تموم کنید.

به اینم فکر نکنید که "حق" چیه؛ بهتره با "واقعیات" زندگی کنید!

شما با تجربه تر و عاقل تر از این حرفایی که در برابر این اتفاقات کوچیک کم بیاری.

شما مایل به دوستی باشی، چیزیکه زیاده دوسته و روزی میرسه که به حس الانتون اصلا میخندید. بشرطیکه بخواهید.

ولی میتونید هم اینقد این قضیه رو گنده کنید و به خودتون فشار بیارید که اصلا بیماری اعصاب بگیرید. انتخاب با خودتونه!

ضمنا خوبه که سوال و جواب صفحه چطور غم ناراحتی ازدواج پسر مورد علاقه را تحمل کنیم؟ رو هم بخونید.

نظرات مردم در مورد ناراحتی بعد از کات و قطع رابطه

بی نام(اطلاعات بیشتر)

این طبیعی است که انسانها وقتی به کسی انس می گیرند به راحتی نتوانند دوری او را تحمل کنند.

ایجاد این رابطه از اول اشتباه بود چرا که شما خودتان به این موضوع واقف بودید. در این زمان اگر ناراحت بشوید خیلی بهتراست تا اینکه سال های زیادی بگذرد و جوانی شما هدر رود تازه بفهمید که اشتباه کردید. الان هم زمان همه مشکلات را حل خواهد کرد. کمی خوددار باشید.

اگر برایتان غیر قابل تحمل است، از یک مشاور کمک بگیرید. خوشبختی شما را آرزومندم.

بی نام(اطلاعات بیشتر)

دوستی دختر و پسر اگر کنترل نشده باشد و چهارچوبی تعیین نکرده باشید و خانواده اطلاع نداشته باشد، منجر به آسیب های زیادی خواهد شد که دختران بیشتر دچار این آسیب ها میشوند. حتی منجر به به بیماری های روحی شدید هم احتمال دارد بشود.

شما همانطور که فورا ارتباط برقرار نکردید، فوری هم نمیتوانید به هم بزنید و فراموش کنید.

به هر حال پیشنهاد میکنم حتما به یک مشاور و یا روانشناس مراجعه کنید.

بی نام(اطلاعات بیشتر)

زمان بهترين مسكن است.

خوب بپوشيد، خوب بگرديد، و حسابي از زندگي بي درد سر الانتون، كه لازم نيست با كسي خودتون را هماهنگ كنيد لذت ببريد.

در روز ساعت مشخصی را براي فكر كردن به موضوعي كه گذشت انتخاب كنيد، مثلا ساعت 3 بعد از ظهر. خارج از اين ساعت به موضوع فكر نكنيد. دو روز بعد زمان را 50 دقيقه كنيد.

بعد از مدتي خواهيد ديد كه ماجرايي كه گذشت اينقدر براي شما بي اهميت شده كه چند دقيق بيشتر به اون فكر نميكنيد.

بی نام(اطلاعات بیشتر)

کسی که برای تا همیشه بودن با آدم تلاشی نکنه باید رهاش کرد. بنظر من نباید همون اول باهاش دوست میشدید. باید قدر خودتون رو بدونید چون همون موقع گفته انگشت نما میشه ولش میکردید بهتر بود. احساستون را صرف کسی و رابطه ای کنید که ارزشش را داشته باشه. تنها بودن سخت هست ولی به سختی حالتی که کسی شما را برای یک دوره میخواد نیست. بنظر من به خودتون و احساستون بها بدید همیشه.

بی نام(اطلاعات بیشتر)

آنکه از دیده برفت از دل برود. بعد از مدتی ایشون رو فراموش می کنید. بوسیله سرگرمی های مفید ذهن خود را از آن پسرک نابخرد رها سازید. ایشان لیاقت شما را نداشته اند. امیدوارم با فردی با وفا و عاشق پیشه آشنا شوید و زندگی پایداری داشته باشید.

بی نام(اطلاعات بیشتر)

سلام دختری 15 ساله هستم. با یه پسر همسن خودم دوست بودم. خیلی خیلی دوستم داشت. سه سال با هم بودیم بعد سه سال احساس کردم سرد شده. مثلا پیام میدادم جواب نمیداد یا مثلا میگفت حوصله ندارم یا میگفت خوابم میاد و به بهانه های مختلف فرار میکرد.

اواخر خیلی بحثو دعوا میکردیم. بهم فحش های فاحشگی میداد. من خیلی خجالت میکشیدم. من فقط با اون بودم ولی منو یه فاحشه میدونست و...

تا اینکه فهمیدم قصدش واقعا عشق نبوده. ازش فاصله گرفتم و تقریبا سه هفته چت نکردم و ندیدمش و بلاکش کردم.

تو این سه هفته خیلی بدونش عذاب کشیدم. بدونش نمیتونستم. خیلی حالم بد بود. مجبور شدم بهش پی ام بدم. تا اینکه بهش پیام دادم و دلیل رو ازش پرسیدم. اونم گفت تو خودت خرابش کردی و طوری وانمود کرد و تمام تقصیر هارو گردن من انداخت.

میدونم کارم اشتباه بود و نباید بهش پیام میدادم ولی بخدا اگه پیام نمیدادم روانی میشدم منم.

در جواب پیامش بهش گفتم من حالم خوب نیست لطفا برگرد. اونم گفت باشه یه دو روزی چت کردیم و با هم بودیم تا اینکه دیروز بهم گفت من دیگه دوستت ندارم، دیگه عاشقت نیستم، دیگه نمیخوامت، و لحظه جدایی خیلی خوشحال بود. میگفت دیگه از دستت خلاص شدم. آخ جوون از این به بعد برای خودم زندگی میکنم. منم بهش گفتم خوبه که خودت اول پیشنهاد دوستی دادی، خوبه خودت شمارمو خواستی، خوبه خودت گفتی عاشقتم، دوستت دارم.

اون گفت قبلا دوستت داشتم، ولی الان ندارم.

بعد شروع کرد به کلکل و فحش دادن. منم جوابشو دادم و بعد خداحافظی کردیدم. بلاکم نکرد، بلاکش نکردم.

ولی الان چکار کنم صبح تا شب یا خوابم، یا گریه میکنم. اشتهای غذا خوردن ندارم. مامان شاکیه که چرا غذا نمیخوری. حوصله هیچکس رو ندارم. کسی سمتم میاد عصبی میشم. کسی باهام خوب رفتار میکنه عصبی میشم. چون انقدر بدی دیدم.

خلاصه اوضاع روحیم اصلا خوب نیست. بیشتر از همه از این حرصم میگیره که اون الان رفته خوشگذرونی و مسافرت و عشق و حال، من تو این خونه لعنتی افسردگی گرفتم. دلم میخواد برم بیرون و با دوستام وقت بگذرونم ولی مامان و بابابم اجازه نمیدن. دلم میخواد بهش فک نکم ولی نمیشه چون تنهام و نمیتونم سرم رو با چیری گرم کنم. همش یادش میوفتم. تمام اینجا پره از خاطراتش. همش به فکرشم. همش یادش میوفتم.

پس اون همه دوستت دارم چی بود؟ اون همه عش قو علاقه؟ این به من پیشنهاد ازدواج داده بود. قرار بود تا همیشه با هم باشیم. من نمیتونم فراموشش کنم. باور کنید نمیشه. تو این سه سال خاستم ولی نشد.

تو رو خدا خواهش میکنم یه کاری کنید. من گاهی وقتا میزنه به سرم که خودکشی کنم. مامان بابام اصلا بهم اهمیت نمیدن و اصلا ناراحتیم براشون مهم نیست. میخوام برگرده چون کل اینجا پره از خاطراتشه. اصلا بخوام فراموشش کنم نمیشه چون هر گوشه پره از خاطراتشه. کمکم کنید. تو رو خدا. حالم اصلا خوب نیست. میخوام خودکشی کنم. بدونش نمیتونم.

بی نام(اطلاعات بیشتر)

سلام شما با یک فرد وارد رابطه شدین، حالا خوب یا بد، مهم اینه اون رابطه الان تموم شده و شما باید سعی کنین که به عنوان یک تجربه بهش نگاه کنین و سعی کنین با روش های درست تا جایی که میتونین دیگه به اون فرد فکر نکنین. به مرور زمان دیده بهتری نسبت بهش پیدا میکنین و لطفا اصلا به خودکشی فکر نکنین.

بی نام(اطلاعات بیشتر)

اول باید بحث سن شما را کنار گذاشت. رابطه عاطفی زمانی مفید خواهد بود که طرفین یکدیگر را درک کنند و انتظاری فراتر از توانایی طرف مقابل نداشته باشند. حال شما وارد یک رابطه شده اید. اوقات خوشی را با یکدیگر داشته اید و به یک باره و قابل پیش بینی احساس می کنید که در مرحله شروع یک وابستگی عاطفی هستید. اینجاست که باید منطق را برای جلوگیری از ضربه ی روحی ناشی از رابطه ی بی سرانجام را در وجود خود تزریق کنید. اما ادامه می دهید چون نیاز به یک رابطه عاطفی دارید.

حال همان اتفاق پیش بینی شده در ابتدای رابطه رخ می دهد. شما دیگر نمی توانید با آن کنار بیایید، چون نیاز عاطفی شما بر دیگر مسائل و واقعیت ها چیره شده است.

زمان، آری گذراندن زمان با تحمل ترس ناشی از تنهایی عاطفی می تواند راه قطعی گذر از این فضای رنج آور باشد. تحمل کنید تا گذر زمان همه چیز را پاک کند و حتی تجربه ای باشد برای رابطه احتمالی بعدی.

احساسات و منطق باید در موازات یکدیگر باشند و خوب می دانیم که بالانس این دو بسیار سخت هست. درکتان می کنم و امیدوارم ذره ای توانسته باشم کمک کنم.

بی نام(اطلاعات بیشتر)

واللا من سی و دو سال دارم و از سی سالگی وارد دنیای عشق و محبت و این حرفها شدم. خواستم نظر بدم دیدم سابقتون خیلی بیشتر از من است. من خودم عاشق دختری هم سن خودم شدم ولی طرف گفته قصد ازدواج نداره. البته می دونم بیشتر به خاطر مشکلات مالی من و مشکلات خودش هست و ترس از ازدواج داره. برامون دعا کنید.

لطفا یک گزینه را انتخاب کنید